بهترین ایدهها زمانی به سراغتان میآیند که مشغول نوشتن هستید، نه در حال فکر کردن.
اگر قرار باشد در یک جزیره دورافتاده در وسط اقیانوس یک همراه داشته باشید،
چه کسی را با خودتان میبرید؟ همسرتان؟ دوستتان؟ یک مشاور؟ باهوشترین استاد دانشگاه؟
یک نفر که سرگرمتان کند؟ البته که هیچکدام برای بلندمدت به کارتان نخواهد آمد.
کسی را با خود ببرید که بتواند یک قایق بسازد…..
ما در زمان فکر کردن به یک موضوع، به نقطهای میرسیم که دیگر هرچه قدر هم که فکر کنیم،
حتی یک میلیمتر هم از این نقطه جلوتر نخواهیم رفت. از این لحظه به بعد، مقدار اطلاعات اضافی که بافکر کردن درباره آن موضوع به دست میآوریم، به صفر میرسد. این همان لحظهای است که “نقطهی حداکثر تأمل” نام دارد.
البته منظورم این نیست که من بافکر کردن روی جزئیات مخالفم.
بررسی کردن یک ایده حتی برای لحظاتی کوتاه میتواند دید فوقالعادهای به انسان بدهد. بااینحال بازدهی این فرآیند بهسرعت کاهش مییابد و شگفتآور است که چه قدر زود به نقطه حداکثر تأمل میرسیم.
البته ممکن است لازم شود کمی زمان اضافه هم به خودتان بدهید تا احساسات گذرا، بیجهت روی تصمیمتان تأثیر نگذارند؛
اما بعدازآن، فکر کردن، شمارا از نتیجهای که گرفتهاید جلوتر نخواهد برد. اگر به اطلاعات جدید نیاز دارید، بهتر است دستبهکار شوید.
اگر تأمل کردن را یک چراغقوه جیبی در نظر بگیریم،
عمل کردن مانند یک نورافکن به معنای واقعی کلمه است.
بهمحض اینکه به یک جایگاه جدید و جذاب رسیدید، میتوانید مجدداً چراغقوه خود را روشن کنید.
اما چرا ما عادت داریم بیشازاندازه روی مسائل فکر کنیم، بسیار فراتر از نقطه حداکثر تأمل! چرا؟
چون اینطور راحتتر است. خیلی سادهتر است که روی مسائل فکر کنیم تا اینکه ابتکار عمل آنها را به دست بگیریم. گمانهزنی لذتبخشتر از عملگرایی است. مادامیکه هنوز در حال سبکسنگین کردن گزینههایتان هستید، احتمال شکست صفر است؛ اما بهمحض اینکه وارد عمل میشوید، خطر شکستخورده بهمراتب بیشتر خواهد بود. به همین دلیل است که مردم فکر کردن و تحلیل کردن را ترجیح میدهند.
پیکاسو میگوید برای اینکه بدانید میخواهید چه چیزی بکشید، باید دستبهقلم شوید.
در مورد امور زندگیتان هم همینطور است. برای اینکه بدانید چه میخواهید باید دستبهکار شوید. این مطلب ممکن است تلنگری به شما بزند ولی حواستان را جمع کنید که صرفاً بافکر کردن به یک زندگی خوب، به آن نمیرسید.
لطفاً دفعه بعد که میخواهید تصمیم مهمی بگیرید،
بهدقت روی آن فکر کنید، اما فقط تا مرز نقطه حداکثر تأمل. غافلگیر خواهید شد از اینکه چقدر زود به نقطه حداکثر تأمل میرسید. بهمحض رسیدن، چراغقوه خود را خاموش و نورافکن را روشن کنید. این روش هم در محل کار و هم در خانه به کارتان خواهد آمد؛ چه مشغول سرمایهگذاری روی حرفهتان باشید، چه دنبال بهبود زندگی عاشقانهتان.
یک دیدگاه بگذارید